به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا،منصوره یزدانی اظهار کرد: بسیاری از والدین همواره از مواجهه با مواردی در رفتار فرزندان نوجوان خویش مانند احساس بیمسئولیتی و عدم پایبندی نوجوان نسبت به تعهدات توافق شده، بینظمی، شلختگی رفتاری و عدم پایبندی به نظافت شخصی یا محیطی، توقعات غیر معمول و افراطی نوجوانان از والدین جهت برآوردن خواستههایی که فراتر از توان والدین است، استفاده افراط گونه، بیبرنامگی در استفاده ممتد از تلفن همراه و شبکههای اجتماعی و بیانگیزگی نوجوانان برای ادامه تحصیل و مقابله رفتاری با والدین در راستای حذف درس و مدرسه ابراز ناراحتی میکنند.
وی با تاکید بر اینکه مسئولیتپذیری در خلاء اتفاق نمیافتد، بلکه رشد آن نیازمند بستری مناسب در چارچوب خانواده است که از کودکی آغاز میشود، تصریح کرد: اگر از ابتدای کودکی، والدین مسئولیتهایی را در حد توان جسمی و روانی کودک به او واگذار کنند و اجازه دهند تا او در خانواده مشارکت فعالانهای داشته باشد، نه تنها در کودک اطمینان به تواناییهایش افزایش مییابد، بلکه او یاد میگیرد حین انجام کار ممکن است اشتباهاتی مرتکب شود. بنابراین لازم است مسئولانه در صدد جبران اشتباهاتش برآید؛ این امر عزت نفس و احترام به خود را در کودک ایجاد میکند.
عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان خاطرنشان کرد: بسیاری از نوجوانانی که هیچ مسئولیتی به عهده نمیگیرند، به دلیل آن است که از اشتباه کردن و سرزنش شدن میترسند، بنابراین با ایجاد فرصت برای آنان جهت پذیرش و واگذاری مسئولیت در حد توان از دوران کودکی، فرزند ما اقدام به عمل و پذیرش اشتباهات را یاد میگیرد. بعضی از والدین به سبب آنکه تحمل کوچکترین خطایی را ندارند یا مایلند همه چیز مطابق نظم فکری آنان اجرا شود، فرصت مشارکت لازم به افراد خانواده را نمیدهند و نه تنها خود دچار فرسودگی میشوند که اعتماد به نفس دیگران جهت مسئولیتپذیری به موقع را از آنان میگیرند.
یزدانی با تاکید بر اینکه آموزش مسئولیتپذیری در خانواده با واگذاری مسئولیت به اعضای خانواده به ویژه نوجوانان آغاز میشود و در نهایت به مشارکت اجتماعی و تعهدپذیری در حد توان و تداوم در کار و در اجتماع منجر خواهد شد، گفت: بینظمی می تواند در راستای مفهوم قبلی یا بیمسئولیتی باشد؛ به بیان دیگر وقتی والدین همه امور خانواده را به تنهایی به پیش میبرند و مبحث مشارکت اجتماعی را که از بستر خانواده باید آغاز شود، نادیده میانگارند، ممکن است بینظمی نوجوان واکنشی ناخودآگاه به نشناختن توانمندی خود باشد. در واقع ما با حذف چالشهای ساده از زندگی او، از او فردی میسازیم که خود و بستر تواناییهایش را نمیشناسد و انتظار دارد در سادهترین امور، دیگران مسایل او را رفع و رجوع کنند.
وی افزود: مسلما نظم فکری نیازمند هدفگذاری، برنامهریزی و متعهد شدن به اجرا و ارزیابی و تصحیح اشتباهات است؛ نظمپذیری با وسواس فکری و عملی و ایدهآلگرایی کاملا متفاوت است. در واقع نظمپذیری نوعی برنامهریزی برای تعدیل و رسیدن به تعادل رفتاری است. زمانی که نوجوانان ما نظم رفتاری غیر وسواسگونه را در روابط والدین خود با همسایگان، اقوام، اجتماع، رانندگی، پارک اتومبیل و در کار و یا امور خانه میبینند و درک میکنند که فرصت مشارکت از آنان دریغ نمیشود، خود به خود رفتار نوجوان به سمت نظمپذیری غیرافراطی سوق مییابد؛ بنابراین خودانضباطی و ایجاد تعادل در امور زندگی شامل امور روزمره مانند تماشای تلویزیون، استفاده از گوشی همراه، تفریح، استراحت تا کارهای جدی باید در سایه نظمپذیری و تعادل رفتاری والدین صورت پذیرد و به نوجوان تسری یابد.
عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان در ادامه درخصوص توقعات غیرمعمول نوجوانان از والدین جهت برآوردن خواستههایشان گفت: تا وقتی والدین با صراحت و با احترام و به دور از خودسرزنشی و شرم نتوانند در مورد محدودیتها و توان مالی، توان عملکردی و توان دانشی خود با نوجوانان گفتوگو کنند، نوجوان هیچ تصوری از واقعیت موجود نخواهد داشت.
به بیان دیگر اگر والدین خواستههای افراطگونه فرزند خود را تحت هر شرایطی عملی سازند، او را در رفتاری غیرمعمول و ناکارآمد تقویت خواهند کرد و یا اگر سکوت کنند یا با پرخاشگری با نوجوان خود مواجه شوند، او نیز از پرخاشگری کلامی استفاده و تصور میکند در میدان کنش و واکنشی گرفتار آمده است که زبان آن زورآوری و پیروز شدن به هر قیمتی است.
یزدانی با تاکید بر اینکه گفتوگوی موثر، همراه با احترام و به رسمیت شناختن هیجانات نوجوانان و یادگیری مدیریت هیجان میتواند بسیار موثر باشد، بیان کرد: در استفاده بیش از حد از گوشی همراه باید به این نکته توجه کرد که آیا تلفن همراه جایگزین منبع عاطفی در زندگی نوجوان شده است؟ بیتردید در زندگی امروز نمیتوان استفاده از تلفن همراه را نادیده گرفت یا آن را حذف کرد، اما ما چارهای جز آن نداریم که خود در ابتدا مدیریت زمان و استفاده مناسب از آن را در خود نهادینه کنیم.
اعتیاد دیجیتالی یکی از معضلات و اختلالات رفتاری دوران معاصر است و اگر قرار است رفتار اعتیادگونه حذف شود باید موضوعی جذابتر و دلچسبتر جای آن را بگیرد. مسلما نمیتوان بار مسئولیت مسائل این چنینی را تنها به دوش والدین گذاشت. والدین با مدیریت استفاده خود از گوشی همراه میتوانند به عنوان الگو عمل کنند، اما آنچه مسئولیت نهادهای اجتماعی، مدنی و آموزشی را صد چندان میکند، ایجاد بسترهایی برای نوجوانان است تا بتوانند ساعت استفاده از گوشی همراه را کاهش دهند.
وی تصریح کرد: استفاده مکرر از گوشی همراه در دوران معاصر به نوعی جایگزین تنهایی انسانهاست که مسلما میتوان با طراحی برنامههای مفرح و عمیق که جای آن در جامعه کاملا خالیست، اعتیاد دیجیتالی را کاهش داد. اما بیانگیزگی نوجوانان برای ادامه تحصیل به دلایل متعددی باز میگردد؛ وقتی نظام آموزش و پرورش بیشترین تمرکز خود را بر انباشت حافظه، به یاد سپاری محض، عدم تشویق به پرسشگری و یا نظام آموزشی غیرمشارکتی میکند و به انبوهسازی افراد میپردازد، بدون آن که ویژگی شخصی هر فرد و استعدادها و آمادگیهای ژنتیکی نوجوان در نظر گرفته شود، شاهد کاهش انگیزه برای ادامه تحصیل خواهیم بود.
عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان معتقد است که عدم پاسخگویی به پرسشهای کودکان و نوجوانان نیز به نحوی تشویق غیرعلنی و سوق دادن آنان به سمت منابع غیرعلمی یا شبکههای اجتماعی و یا کسب اطلاعات از طریق گروه همسالان است و طبیعتا تمامی این بسترها برای نوجوان میتواند بسیار دلنشینتر از چارچوب مدرسه باشد.
یزدانی یادآور شد: ترجیح کمیت دروس بر کیفیت آموزشی و تشویق متابعت به جای پرسشگری و یا تفکر نقادانه و نداشتن برنامه مدون برای یادگیری مهارت حل مسئله و مهارت تصمیمگیری و همدلی با خود و دیگران منجر به احساس تنهایی، انزوا و گمگشتگی در نوجوان خواهد شد و بر کاهش انگیرههای او نقش به سزایی خواهد داشت. در عین حال مشکلات عدیده معلمان اعم از مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... توان معلمان را در مواجهه با دانشآموزانِ خسته و آشفته کاهش میدهد.
وی در ادامه افزود: عدم استفاده از روانشناسان مجرب در مقطع نوجوانی نیز که میتواند حمایت حرفهای برای معلم و نوجوان را فراهم آورد، از جمله همین موانع است. استفاده نکردن از فضاهای تجربی و محیطهای طبیعی و تاکید بر محیطهای بسته و غیرمحرک از جمله علل کاهش انگیزههای نوجوانان برای ادامه تحصیل است.
نظر شما